پروژه های دانشجویی

پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT

پروژه های دانشجویی

پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT

آدم هارا به حال خودشان رها کنید

آنجا که نباید آدم هارا به حال خودشان رها کنید
"رها" مى کنید..
و آنجایى ک باید آزادشان بگذارید گیر سه پیچ مى دهید که حالش را بهتر کنید..
مگر خودش نمى داند که فکر کردن به فلانى بى فایده است؟!
حتماً شما باید بگویید که بى خیال گذشته اش شود!؟
مگر خودش خبر ندارد که فلانى براى همیشه فراموشش کرده؟؟
حتماً باید نمکتان را بین زخمهایش بریزید..
حالش با زخم زبانتان جا نمى آید..
جانش در جیب فلانى جا مانده..
روحش به روح فلانى گیر کرده..
خودش مى داند که جان و روحش را برده اند..
گوشزد نکنید
جوان است
میمیرد
کار دستتان مى دهدها..

یک وفاداری کاذب...

ما از وحشت فراموش کردن دیگران است
که عکس آنها را به دیوار می کوبیم
یا روی تاقچه می گذاریم ؛
یک وفاداری کاذب...
خود ما به عکس هایی که به دیوارهای اتاقمان می کوبیم نگاه نمی کنیم ،
یا خیلی به ندرت و تصادفا" نگاه میکنیم.
ما به حضور دائم و به چشم نیامدنی آن ها عادت می کنیم.
عکس ، فقط برای مهمان است...
این را یادتان باشد که ذره یی در قلب ، بهتر از کوهی بر دیوار است.

#نادر_ابراهیمی

دلم تنگ می شود، گاهی

دلم تنگ می شود، گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای «چه هوای خوبی!»/«دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.»/«شادی پسر زائید.»

و چه قدر خسته ام از «چرا؟»
از «چه گونه!»
خسته ام از سؤال های سخت، پاسخ های پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا

دلم تنگ می شود، گاهی

برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز» تعطیلی در زمستان
چهار «خنده ی» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی.

#مصطفی_مستور

وقتی بزرگ شدم ................

وقتی بزرگ شدم می‌خواهم هر کسی باشم،
به جز یک پدر بد اخلاق!
یک راننده اتوبوس بی حوصله!
یک آدم عصبانی!
یا یک آدم ناامید که با همه دعوا دارد،
و یا آدم گنده هایی
که بیهو‌ده باد توی دماغ می اندازد!
خب مثل اینکه دیگر آدمی نمانده..
پس بهتر است فعلا" بزرگ نشوم،


#شل_سیلورست