پروژه های دانشجویی

پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT

پروژه های دانشجویی

پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT

خنده ام میگرد وقتی حرف از عشق میزنید


خنده ام میگرد وقتی حرف از عشق میزنید
عشق هایی که دوام آن به ندرت به ۶ ماه میرسد...
عشق هایی که بند میشود به یک شب بخیر و بوسه هایی که بوی شهوت میدهند...
عشق را کجای زندگی جا گذاشتیم؟
چرا نمی شود کسی بیاید پشیمانت نکند از بودنش
رابطه هامان اینگونه شده است که می آید، وابسته ات میکند، دلش را که زدی میرود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند...
مشکل ما این است که نمیخواهیم عاشق شویم،فقط میخواهیم تنها نباشیم...
به اشتباه دل میبندیم و به اشتباه بزرگتر؛  بند دل را پاره میکنیم...
در اصل همه ی ما مقصریم
اشتباه میکنیم در دوست داشتن آدم ها
و مدام این اشتباه را تکرار میکنیم...
راه دادن بعضی ها به زندگیمان اشتباه محض است...
اجازه ورود میدهیم و
تا مدت های طولانی چوب اشتباهمان را میخوریم،
بعضی ها فقط بلدند همه چیز را بهم بریزند و مخل آسایش باشند...
از بودنشان فقط دردسر و اعصاب خوردی اش میماند
و تا سال های طولانی نگرانی اینکه نکند بین خوشی ها بیاید و گند بزند به همه چیز عذابت میدهد...
آدم هارا قبل از اینکه جواب سلامشان را بدهی، خوب بشناس...
بعضی ها بوی نفرت میدهند فقط !

ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ

ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ بین‌مان ﻧﯿﺴﺖ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺯﻧﯿﻢ. ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺪﺍ شویم.
ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ فرستادم. ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ.
ﮔﻔﺖ: «ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯽ!» ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ و ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ..
" اﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ بلد باشد ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖآﻣﯿﺰ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ "

ﮔﺎﻫﯽ آﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯿﻢ که ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽﺭﻭﺩ آن سوی ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ.

ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ به ظاهر ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩﺍیم آﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ.
ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﺎﺵ می‌شد ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ.
آﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽﻣﯿﺮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ، ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ

مث پتکی بود که یهو خور

مث پتکی بود که یهو خورد تو سرم سرم گیج رفت اشکها که ناخواسته سرازیر شدن جلوی دیدم رو تار کرد دستام شروع کرد به لرزیدن زانوهام تا خورد و همونجا کنار پیاده رو نشستم تو این سه سال بهترین زن ممکن براش بودم همه کار کردم همونجور که اون میخواست رفتار می‌کردم، قیافمم که خودش همیشه تعریف می‌کرد، میگفت خیلی خوشگلی پس چرا این کارو کرد؟
کی بود اون دختره که تو خیابون دستشو گرفته بود؟
دیگه نمی‌خوام ببینمش فقط کاش جواب این سوالمو بفهمم که کم بودم براش؟ این دوستمون بیست و پنج ساله ست سوالی تکراری که این روزها زیاد می‌شنوم او گریه می‌کند و می‌پرسد تقصیر من چیست؟
این سوال را همین امروز یکی دیگه هم از من پرسید نامزدش یا بعبارتی دوست دخترش بعد از دو سال بی هیچ دلیلی رابطه را یک طرفه کات کرده و رفته است ، جواب آسان است وقتی کسی خیانت می‌کند یا بی دلیل رابطه را رها می‌کند یا حرف از طلاق می‌زند، مشکل از ما نیست ذهن ما یک خطای شناختی دارد که در این خطا ما اتفاقات بیرونی را به خودمان نسبت می‌دهیم حتما من مشکلی داشته‌ام، خوب نبوده ام، کم گذاشتم و ولی حقیقت این است که در اکثر مواقع شریک ما تعهد لازم را نداشته، تنوع طلب یا ضعیف بوده است اعتماد به نفستان را از دست ندهید، خودتان را مقصر ندانید، برای خودتان دادگاه درونی تشکیل ندهید و برای گناه دیگری، خودتان را مجازات نکنید،و سعی کنید با آرامش این مشکل را حل کنید ...

نمیدانم چرا تا تقی به توقی میخورد با هم بحث می کنید!

نمیدانم چرا تا تقی به توقی میخورد
با هم بحث می کنید!
جوری زیرپای هم را خالی می کنید که دشمن شاد می شوید!
دلیل این همه قهر را نمیفهمم!
می دانید اینطور زندگی کردنتان، از جنگ جهانی هم بدتر است؟!
هیتلر با آن ابهتش وقتی خود را شکست خورده دید؛
عقب نشینی کرد!
شما که جای خود دارید!
باور کنید کمی از خودگذشتگی بهترین راه برون رفت از این مشکل است!
فقط کمی از خودگذشتگی!
کاش به جای خراب کردن پلهای برگشت،
کمی منطقی رفتار کنید

من با همه فرق دارم،

من با همه فرق دارم،
من به این راحتی ها گول نمیخورم،
منکه بچه نیستم وابسته نمیشم و…
اکثر ما وقتی میخواهیم کاری پر خطر را انجام دهیم علی رغم اینکه به خطرناک و اشتباه بودنش واقفیم با این جملات توجیهش میکنیم،

توهم فرق با دیگران اولین اشتباهی است که مرتکب میشویم ،

اینکه تصور میکنیم من با دیگران فرق دارم ،اعتماد به نفس ویژگی بسیار خوبی است ولی اعتماد به نفس بیش از اندازه باعث میشود اشتباهات دیگران را ناشی از بی کفایتی، عدم درک موقعیت، هیجان وشرایط خاص آنها بدانیم وتصور کنیم.
.
ما با آنها فرق داریم چون از سر عقل ومنطق و هوشیارانه دست به این کار میزنیم.

ببینید مشکل از همین جا شروع میشود که شما توانایی خودتان را بیش از حد برآورد میکنید این باعث میشود ریسک های کار را درک نکنید چون شما فکر میکنید توانایی فراتر از دیگران دارید پس ریسکی وجود ندارد!!!
غافل از اینکه همه در مورد خودشان همین فکر را میکنند.۹۰٪کسانی که معتاد شدند فکر میکردند با بقیه فرق دارند ولی معتاد شدند،
اکثر کسانی که وارد رابطه های اشتباه با عشقهای ممنوعه شدند تصور میکردند با دیگران فرق دارند ولی وابسته شدند، .

اسیر توهم فرق با دیگران نشوید این فکر شما را در دام خودتان میاندازد تا جاییکه میتوانید از این اندیشه فاصله بگیرید،
از اشتباهات دیگران عبرت بگیرید و واقع بین باشید،
خودتان را به بهانهٔ فرق با دیگران در بیراهه نیندازید .