پروژه های دانشجویی

پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT

پروژه های دانشجویی

پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT

خدا نیاورد روزی ....

خدا نیاورد روزی را که آدمیزاد در اوج تنهایی، یک چیز متفاوت بخواهد..اگر "یک نفرِ" در میان روزها و لحظه های تکراری ، وارد زندگیت شود ، خیلی چیزها را بهم میزند.. آن موقع است که فکر میکنی او، همان آدمیست که تا به حال نبود.. همانی که تفاوت را در زندگی تو ایجاد خواهد کرد..همانی که قرار بود در اوج تنهایی ، دستانش را بگیری و سرتاسر ولیعصر را قدم بزنی .. همانی که باران با او ، رنگ و بوی دیگری دارد ، روزها و شب ها با او یک جور دیگرند و الی اخر.. تو ، سعی میکنی تمام نداشته هایت را در او جستجو کنی، و اتفاقا خیلی هایشان را هم پیدا میکنی.. در صورتی که او ،  یک آدم کاملا بی ربطِ ، نسبت به توست.. تو قطعا او را به چالش خواهی کشید ، تا بیشتر حساسیت ها و خصلت هایش را بشناسی.. بعد با خودت میگویی دمِ روزگار گرم..این  چقدر وصله ی من است.. چقدر خوب که از میان این همه آدم سهم من شد .. تو هیچگاه کمبود هایِ او را نمیبینی.. نمیفهمی که او ، تنها برای چند روز میتواند دنیایت را متفاوت کند و نه بیشتر.. دائما به خودت دروغ میگویی و هر چیزی که در او کم باشد را، به پای حساسیت های بیش از حد خودت میگذاری.. راستش تلخ است این واقعیت،که آدمیزاد در اوج نیازش به کسی، جبران ناپذیرترین اشتباهات را انجام می دهد .. اشتباهاتی مثل یک وابستگیِ بی منطق ، مثل فوران احساساتی که چون آتشفشانی هولناک ، غیر قابل کنترل است..
تا بوده همین بوده .. آدمیزاد همیشه در طلب عشق، خودش را به زمین و زمان می کوبد .. و خدا نکند که چیزی که عشق نیست را ،بِسان عشق ببیند و عمرش را برای غیر عشق، تباه کند..
اصلا خدا نیاورد روزی را که آدمیزاد در اوج تنهایی، یک چیز متفاوت بخواهد..

حواستان باشد

حواستان باشد
به مخاطب خاص زندگی‌تان
آنهایی که شما را هر طور هستید
قبول کرده‌اند
همانهایی که با هر مشکل شما کنار می‌آیند
دوستتان دارند
زمان+بی‌توجهی
اگر دست بدست هم بدهند
دیگر هیچوقت
فرصت برای جبران نخواهید داشت
 تصمیم بگیریم
بله از همین امشب
برای یکبار
غرورمان را نبینیم
صدای خودخواهی هایمان را صامت کنیم
و برای آدمِ دنیایمان بنویسیم
چقدر دوستش داریم
چقد وجودمان به وجودش بسته است
بیایید یک شب خوشبخت بخوابیم
بیایید یک شب خوابِ رسیدن به یار را ببینیم
از خودتان شروع کنید...
شاید شما دلیلِ "بخیر" شدنِ شبِ یک نفر گوشه ی این دنیا باشید...

بعد از رفتنش...

بعد از رفتنش
هیـچ واقعه ای فاجعه آمیز نیست !
اصلا فاجعه میدانید یعنی چه ؟!
ایـنکه آدمی در کسری از ثانیـه ویران شود .. !
یعنی که تازه بفهمد چه بلایی به سرش آمده است ..
ولی در رابطه یِ ما اینطور نبود ،
یعنی یکهو نیـامد بگوید " خب ما دیگر به درد هم نمیخوریم، بیـا تمامش کنیم "
آخر ایـن شبیه مسخره بازی های مزاحم تلفنی هاست ،
یا مثلا ایـنکه یکی بیـاید به شما بگوید بیـا با هم دوست شویم ،
یا از رویِ پست هایِ پیج ات به شما بگوید " دوستت دارم "
متوجه میشوید منظورم را ؟!
از همین دوست داشتن هایِ مسخره یِ امروزی
از همین اینستاگرامی ها و تلگرامی ها !
آن وقت قدیمی ها میگویند یک نفر را از سفر میشود شناخت
یعنی از سختی ها .. در گرداب مشکلات
بودن هایِ در خوشی را که همه بلدند
مثل خندیدن موقع شادی ،
مثل این میماند که از شما بپرسند
خندیدن بلدی ؟! داشتم از ویـرانی میگفتم ،
کندن از یک رابطه آنقدرها هم یک دفعه ای نیست ،
آدم ها کم کم دل میکنند ،
این را از احوال پرسی ها و سراغ هایی که میگیرند میشود فهمید
از واکنش هایشان به موضوعات همیشگی .. !
غذا هم یکهو سرد نمیشود ،
فقط شدت سرد شدنش به محیطش بستگی دارد .. !

سر نخ رابطه هایتان را ول نکنید
آدمی از محبت جان میگیرد ،
رابطه هایِ عاشقانه تلافی برنمیدارد
کم محلی در ازایِ کم محلی برنمیدارد ..
نگذارید غرور ریشه یِ محبت را در وجودتان خشک کند ،
خودخواهی دامن گیرتان شود ..
روابط عاشقانه که معامله نیست ،
دنبال خرج کمتر و سود بیشتر باشید .. رابطه مثل گلدان گل میماند،
مراقبت میخواهد
توجه میخواهد ..
نگذارید محبت و بعد هم رابطه هایتان خشک شود
حرف هایِ تنهاییِ من .
زینب_هاشم_زاده

خیانت خیانت است جان من..

سیگارش راگوشه لبش میگذاشت وپک عمیقی به آن میزدوژست آدمهایی رامیگرفت که هیچگاه درزندگی اشتباه نمیکنندانگشت اتهامش رابه سمتم میگرفت ومثل یک قاضی دادگاه که داردیک جانی بالفطره رامحاکمه میکند میگفت خیانت خیانت است جان من
خیانت فقط این نیست که اغوشت راواگذارکنی یابوسه هایت راحراج.
 همان که پنهانی جواب سلام یکنفررادادی یعنی خط قرمزهایت راردکردی ودیگرفاتحه رابطه خوانده است خیانت که فقط دلدادن وعشقبازی نیست
همین که دروغ بگویی باغریبه گپ بزنی  یعنی وجدانت خوابیده وخیال بیدارشدن ندارد
من هم مثل یک متهم پای چوبه دارملتمسانه وشرمنده بخاطراشتباهاتی که محکوم میشدم عذرخواهی میکردم
عشق جانم آموزگارخوبی بود
قاضی عادلی هم بود
هم خوب درس میداد
هم عادلانه حکم میکرد
امانه برای خودش..
همین دیروزبایک خط ناشناس به او یک پیامک دادم سلام میتوانم وقتتان رابگیرم نگارهستم..
منتظربودم بگویدشما ؟
یا بگوید نه، ومن سریع برایش بنویسم قربانت شوم مردعاشق..
ولی نوشت میشناسمت؟
اب دهانم راقورت دادم وگفتم :شما نه، ولی من میشناسمتان..
بعدازچندجمله پیش پاافتاده
گفت: پس بهتراست یکدیگرراببینیم..
چشمانم داشت ازحدقه بیرون میزد  لرزش دستانم نمی گذاشت چیزی بنویسم..
به همین راحتی هم مگرمیشودخیانت کرد؟
به همین آسانی هم مگرمیشوددورنگ بود
به سینه ام سنگ چه کسی رامیزدم
به شوق چه کسی درس وفاداری می آموختم..
من همان دیشب مردم
تمام شدم
اماهزاربارمات ومبهوت
گنگ وسردرگم
زیرلب تکرارکردم که تورابه خداصادقانه بدباشید
امالاشیانه ادعای خوب بودن نکنید.. # سنی از تو گذشته زشته!!!
این جمله رو بارها و بارهااز زبون دیگران در مورد اطرافیان یا خودمون شنیدیم یا اینکه خودمون به دیگران گفتیم!
توی تمام جوامع از سن به عنوان یک معیار عددی استفاده میشه در واقع سن فقط یک عدد محسوب میشه وبالاتر رفتن سن جرم ونقص نیست ومانع از لذت بردن از لحظات زندگی نمیشه و معتقد هستند که آدمی تا زمانیکه نفس میکشه باید به بهترین وجه ممکن زندگی کنه و ضمن رعایت اخلاق و اصول انسانی باید نعمتهای خدا رو شکر بگه و هرکار وچیزی که خوشحالش میکنه رو میتونه انجام بده.
در واقع گذر زمان رو اینگونه ترجمه میکنن : ما درجوانی تجربه چگونه زندگی کردن کسب میکنیم و در میانسالی وپیری از آن تجربه ها برای بهتر و شادتر زیستن استفاده میکنیم
اما در ایران وکشورهای جهان سومی:
سن از سی سال که فراتر رفت دیگه کم کم واسه هر کاری سنی ازت گذشته و زشته !!!
درواقع به نحوی باید فقط نفس بکشی وفقط در گذشته وبا خاطرات گذشته زندگی کنی تا بمیری وبه تعبیری در جوانی تجربه به دست میاریم وبا خود آن تجربه رو به گور میبریم
طرف دوست داره لباس رنگ شاد بپوشه: وای سنی ازت گذشته این چه رنگیه ؟
ماشین اسپرت دلش میخواد:این واسه جووناس!
تنهاست دلش میخواد ازدواج کنه یا با یکی هم صحبت بشه: دیگه اینکارا از تو گذشته توى این سن!
دلش سفر تفریحی میخواد:وای تو دیگه فکر آخرتت باش!
دوست داره ادامه تحصیل بده:واای برای چى دیگه ؟!
وهزاران دل خواستنهای دیگه که در حد یک آرزو باقی می مونه تا مبادا زشت باشه
اینجوریه که تو مملکت ما توریست خارجی میبینیم که سن اجداد ما رو داره ولی لباس اسپرت و تیپ جوونا رو زده بدون اینکه نگران تفاوت سنش با دیگران باشه و داره از لحظات زندگی استفاده مفید میکنه
تو هر سنی ازدواج میکنن ولباس عروسی میپوشن
دوستانشون همه گروه سنی هستن و عیب نیست
ملاک دوستی وازدواج تفاهم و احساس آرامش هست نه سن
ولی اینجا پرسیدن سن فحش و پاسخ دادن به آن ابزار شکنجه محسوب میشه
بیاییم ما هم نگرش خودمون رو عوض کنیم این زندگی رو دوبار به هیچکس نمیدن،پس اگه ازته دل کاری رو دوست دارین انجام بدید
نگران سن وسالت نباش تا زمانیکه نفس میکشی دیر نیست و زشت نیست
زشت اینه که عمرت رو زشت طی کنی
کیف کنید تا سر پیری پشیمان نشوید...
از زندگی باید لذت برد...
تا در پیری حسرت به دل نمانیم !
به راستی "حسرت" ویران میکند آدمی را....

 بیتاهراتیان

مــــهم نیســ ... :|

- حالش بده :(

مــــهم نیســ ... :|

- پشیمونه :(

مــــهم نیســ ... :|

- میخواد برگردی پیشش :(

مــــهم نیســ ... :|

کارش به دکتر کشیده :(

مــــهم نیســ ... :|

- داره از بین میره :(

مــــهم نیســ ... :|

- از کی اینقدر بی اهمیت شده واست...؟ :@

از وقـــتیـــ غـــرورمـــو بـــــــــراش شکســـــتمــ و برنــــــــگشت :@