پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT
پروژه های دانشجویی مهندسی معماری و کامپیوتر IT
مث پتکی بود که یهو خورد تو سرم سرم گیج رفت اشکها که ناخواسته
سرازیر شدن جلوی دیدم رو تار کرد دستام شروع کرد به لرزیدن زانوهام تا
خورد و همونجا کنار پیاده رو نشستم تو این سه سال بهترین زن ممکن براش بودم
همه کار کردم همونجور که اون میخواست رفتار میکردم، قیافمم که خودش همیشه
تعریف میکرد، میگفت خیلی خوشگلی پس چرا این کارو کرد؟
کی بود اون دختره که تو خیابون دستشو گرفته بود؟
دیگه
نمیخوام ببینمش فقط کاش جواب این سوالمو بفهمم که کم بودم براش؟ این
دوستمون بیست و پنج ساله ست سوالی تکراری که این روزها زیاد میشنوم او
گریه میکند و میپرسد تقصیر من چیست؟
این سوال را همین
امروز یکی دیگه هم از من پرسید نامزدش یا بعبارتی دوست دخترش بعد از دو سال
بی هیچ دلیلی رابطه را یک طرفه کات کرده و رفته است ، جواب آسان است وقتی
کسی خیانت میکند یا بی دلیل رابطه را رها میکند یا حرف از طلاق میزند،
مشکل از ما نیست ذهن ما یک خطای شناختی دارد که در این خطا ما اتفاقات
بیرونی را به خودمان نسبت میدهیم حتما من مشکلی داشتهام، خوب نبوده ام،
کم گذاشتم و ولی حقیقت این است که در اکثر مواقع شریک ما تعهد لازم را
نداشته، تنوع طلب یا ضعیف بوده است اعتماد به نفستان را از دست ندهید،
خودتان را مقصر ندانید، برای خودتان دادگاه درونی تشکیل ندهید و برای گناه
دیگری، خودتان را مجازات نکنید،و سعی کنید با آرامش این مشکل را حل کنید
...
samira
جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 20:07
نمیدانم چرا تا تقی به توقی میخورد
با هم بحث می کنید!
جوری زیرپای هم را خالی می کنید که دشمن شاد می شوید!
دلیل این همه قهر را نمیفهمم!
می دانید اینطور زندگی کردنتان، از جنگ جهانی هم بدتر است؟!
هیتلر با آن ابهتش وقتی خود را شکست خورده دید؛
عقب نشینی کرد!
شما که جای خود دارید!
باور کنید کمی از خودگذشتگی بهترین راه برون رفت از این مشکل است!
فقط کمی از خودگذشتگی!
کاش به جای خراب کردن پلهای برگشت،
کمی منطقی رفتار کنید
samira
جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 20:06
من با همه فرق دارم،
من به این راحتی ها گول نمیخورم،
منکه بچه نیستم وابسته نمیشم و…
اکثر ما وقتی میخواهیم کاری پر خطر را انجام دهیم علی رغم اینکه به خطرناک و اشتباه بودنش واقفیم با این جملات توجیهش میکنیم،
توهم فرق با دیگران اولین اشتباهی است که مرتکب میشویم ،
اینکه
تصور میکنیم من با دیگران فرق دارم ،اعتماد به نفس ویژگی بسیار خوبی است
ولی اعتماد به نفس بیش از اندازه باعث میشود اشتباهات دیگران را ناشی از بی
کفایتی، عدم درک موقعیت، هیجان وشرایط خاص آنها بدانیم وتصور کنیم.
.
ما با آنها فرق داریم چون از سر عقل ومنطق و هوشیارانه دست به این کار میزنیم.
ببینید
مشکل از همین جا شروع میشود که شما توانایی خودتان را بیش از حد برآورد
میکنید این باعث میشود ریسک های کار را درک نکنید چون شما فکر میکنید
توانایی فراتر از دیگران دارید پس ریسکی وجود ندارد!!!
غافل از اینکه همه در مورد خودشان همین فکر را میکنند.۹۰٪کسانی که معتاد شدند فکر میکردند با بقیه فرق دارند ولی معتاد شدند،
اکثر کسانی که وارد رابطه های اشتباه با عشقهای ممنوعه شدند تصور میکردند با دیگران فرق دارند ولی وابسته شدند، .
اسیر توهم فرق با دیگران نشوید این فکر شما را در دام خودتان میاندازد تا جاییکه میتوانید از این اندیشه فاصله بگیرید،
از اشتباهات دیگران عبرت بگیرید و واقع بین باشید،
خودتان را به بهانهٔ فرق با دیگران در بیراهه نیندازید .
samira
جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 20:05
حواستان باشد
به مخاطب خاص زندگیتان
آنهایی که شما را هر طور هستید
قبول کردهاند
همانهایی که با هر مشکل شما کنار میآیند
دوستتان دارند
زمان+بیتوجهی
اگر دست بدست هم بدهند
دیگر هیچوقت
فرصت برای جبران نخواهید داشت
تصمیم بگیریم
بله از همین امشب
برای یکبار
غرورمان را نبینیم
صدای خودخواهی هایمان را صامت کنیم
و برای آدمِ دنیایمان بنویسیم
چقدر دوستش داریم
چقد وجودمان به وجودش بسته است
بیایید یک شب خوشبخت بخوابیم
بیایید یک شب خوابِ رسیدن به یار را ببینیم
از خودتان شروع کنید...
شاید شما دلیلِ "بخیر" شدنِ شبِ یک نفر گوشه ی این دنیا باشید
samira
جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 20:04
همه ما گرههای زیادی داریم. گرههایی که نه باز میشوند و
نه فراموش. گرههایی که در روح و جسم و جان ما جریان دارند. گاهی در
رگهای قلبمان رسوب میکنند، گاهی روی نبض مان تند تند میزنند، گاهی
نفسمان را بند میآورند و هر از گاهی هم چنگالهایشان را تیز میکنند و
به شکلِ بغضی مسموم، گلوگاهمان را میفشارند.گرههایی که با ما زندگی
میکنند، با ما نفس میکشند و هنگام خواب بالای سر ما مینشینند، مبادا در
عالم رویا فراموششان کنیم.
بیائید دست از جنگ با
گرههایمان برداریم. اینها همان گرههایی هستند که روزی برای ما عزیز بوده
اند و امروز خفیف. همان گرههایی که روزی مایه آرامش ما بوده اند و امروز
دلیلِ آشفتگی ما. همان گرههایی که روزی حسِ خوبِ خوبِ خوشبختی را
برای ما زنده کرده اند و امروز تنها و تنها یادآور ناکامی و رنجش قلبهای
ما هستند. بیائید با گرههای خود به احترام لحظههای خوشِ گذشته آشتی
کنیم. بیاید کاری به کار درست یا اشتباه بودن گرههایمان نداشته باشیم.
آنها را به عنوانِ بخشی از زندگی خود بپذیریم و دوستشان داشته باشیم. به
خاطر داشته باشیم تا زمانی که با گرههای خودتان در جنگ باشیم، زندگی
هامان طوفانی و درونمان در تلاطم است. هر چه خشم و دلگیری ما بیشتر باشد،
گرهها سریع تر در رگها میچرخند و بیشتر زخم میزنند.
بیائید
همین امروز، گرهها را در آغوش بکشیم. اهمیتِ بودن آنها را تایید کنیم. از
پیامی که برای زندگی ما آورده اند سپاسگزاری کنیم. بگذ اریم گرههایمان
آرام بگیرند. بگذ اریم پس از سالیانِ تلخ, گرد و غبارِ این جنگِ نابرابر
بخوابد. بگذ اریم قلب مان تنها به مهر بتپد، نبضها آرام بزنند و جز در
هوای صلح و دوستی نفس نکشیم. به خاطر بسپاریم قرار نیست گره ها را فراموش
کنیم. قرار نیست از آنها خداحافظی کنیم. قرار است دستِ گرههای زندگی را
بفشاریم و با آنها آشتی کنیم.
samira
جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 20:02